با نگاهی به تاریخ ایران ، حداقل از قاجار به بعد می شود گفت که حکومت ها آنگونه که روی کار آمدند ، کنار نرفتند . قاجار طی یک حرکت خزنده و کودتا کنار رفت و نه به آن شکلی که زندیه را کنار زده بود . پهلوی حتی با کودتا جلوی حرکات سیاسی ایستاد اما با یک انقلاب ایدئولوژیک کنار رفت . به این معنی می شود گفت که یک نوع بازآموزی در کار حکومت ها می شود مشاهده کرد . اما آیا این روند امروز هم ادامه دارد؟
برای جواب دادن به سوال باید اول دید چه چیز به انقلاب 57 انجامید . قصدم بحث در این زمینه نیست ، پس می توانیم فصل مشترک تقریبا تمامی دیدگاهها را گرفت که قطعا به عاملی بنام "طبقه متوسط جدید" می رسیم که در اغلب تحلیل ها حضور دارد . طبقه ای که در سایه اصلاحات ارضی ، درآمد نفت و مدل توسعه آن سالها شکل گرفت و بیش از آنکه به مفهوم جامعه شناختی طبقه باشد ، مجموعه ای از ارزشها و یک سبک زندگی را شکل داد . پس از انقلاب و در سایه تندروی های انقلابی ، حضور مذهب و ستایش سنت و سپس جنگ به نظر می رسید آنچه که این طبقه را شکل داده از میان رفته و بنابراین این طبقه روند اضمحلال را طی خواهد کرد . اما با پایان جنگ چیز دیگری نمایان شد . فراموشی دهه قبل با سرعت شگفت انگیزی آغاز شد به طوری که 3-4 سال پس از جنگ و در حالیکه هنوز خرابی های جنگ جابهجا به چشم می خورد صحبت از فراموشی رزمنده ها به گوش می رسید و فیلم هایی مثل آژانس شیشه ای ساخته شد که انگار با سالها فاصله از جنگ ساخته شده اند و طوری لحن نوستالژیک دارند که باور ساخته شدن چنین فیلمهایی 4-5 سال پس از جنگ دشوار است . کاهش شدید رشد جمعیت هم شاهد دیگری است بر اینکه دهه 60 چیزی جز تبی تند نبوده و زود به عرق نشسته و ارزشهای طبقه متوسط باز به میان بازگشته .
2 خرداد 76 نقطه اوجی بود که آرام آرام این اطمینان را ایجاد می کرد که طبقه متوسط نه تنها نابود نشده که روز به روز دارد نیرومند می شود و حتی در شرایطی که تورم 40-50 درصدی و فقر و ... در جامعه حضور دارد و همه چیز برای پوپولیسم آماده است ، این ارزشها خود را در غالب انتخاب "فضای باز سیاسی" به رخ می کشند . نهایتا 18 تیر 78 سندی دیگری از قدرت این "طبقه" بود که برای اولین بار در تاریخ معاصر حرکتی سیاسی را بدون دغدغههای اقتصادی و صرفا در جهت آزادیهای مدنی شکل داد . و همه اینها حکومت را متقاعد کرد که باید جلوی گزیده شدن از جایی که خود حکومت قبلی را گزیده است را بگیرد . اما حکومت چطور این کار را می کند؟
به نظر می رسد استراتژی رفع این مشکل 2 بخش دارد ، اول تقویت کردن آلترناتیوهای سبک زندگی "طبقه متوسط شهری مدرن" و دوم سخت کردن شرایط برای این زندگی به این سبک . اجازه بدهید مثالی بزنم .
شما در خانواده ای از این طبقه بزرگ شده اید و طبعا "تحصیل" برایتان ارزش است . در دبیرستان تحصیل می کنید و خود را برای قبولی در رشته و دانشگاهی خوب آماده می کنید . در همین زمان هموطن "لمپن" تان ترک تحصیل کرده و کاری خرد را در بازار کار شروع کرده . شما که در دانشگاه قبول می شوید او برای خودش "اوستایی" شده و درآمدی به هم زده . شما که درستان تمام می شود و دنبال کار می گردید و تخصص شما خیلی به دردتان نمی خورد ، او دغدغه ای ندارد و کلی از شما جلو است . به دنبال "آزادی اجتماعی" که می روید همه جا با مشکل مواجهید ، همه جا با بگیر و ببند روبرویید اما او "در اجتماع هر کاری می خواهی بکن" خودش را در کمال راحتی دارد . هر وقت بخواهد توی خیابان می رود و پس از دستمالی زن و بچه مردم به یکی مثل خودش شماره می دهد . مثل شما دغدغه شناخت و آشنایی هم ندارد که بخواهد از سخت گیری در پارک و کافی شاپ و دانشگاه و .... به دلش بد راه دهد . "مکان" خالی حتما سراغ دارد و اگر هم نداشته باشد شده در ماشین یا پشت شمشادها "ترتیب" "زیدش" را می دهد ، پس مشکلی نیست .
مشکل اقتصادی هم ندارد ، تورم که زیاد شود آنقدر دوز و کلک و حقه بازی یاد گرفته که من و تو را "دودره" کند و جنس صد تومانی اش را 150 تومان بفروشد . سینمایش اخراجی هاست که با زیدش برود و بیش از فیلم مهم این است که در تاریکی همدیگر را "بمالند" ، پس دغدغه سانسور هم ندارد . از آزادی نشر فلان مجله با عکس گلزار و ضیغمی برایش کافیست . به آزادی اینترنت نیاز ندارد ، هر وقت بخواهد مهدی سی دی برایش "فیلم سوپر" جدید جور می کند . دغدغه فیس بوک هم ندارد ، هر شب دوستانش را سر کوچه می بیند و کلی فحش خوار و مادر به هم می دهند و دورهمی تیکه بار دختران مردم می کنند و خوش می گذرانند . کسی نیست بخواهد مانعی بتراشد ، توی پارک سیگار و قلیان که هیچ ، با "زید"ش پایپ و سیگاری دست به دست می کنند . از دستگاه دولتی همین که بابت دلالی اش مزاحمتی ایجاد نمی کند و مالیات نمی گیرد و یارانه را می ریزد راضی است . با سیاست خارجی کاری ندارد ، کل دنیا در دوبی و آنتالیا و پاتایا خلاصه می شود ، برای خرید و کنسرت و "کردن" . لزومی هم ندارد که مثل شما غصه بی اخلاقی جامعه را بخورد و یا به هزار و یک دلیل به یاس فلسفی برسد ، یک پرس قیمه نذری می خورد و همه مشکلاتش حل می شود و دوباره تا یکسال می تواند عیاشی کند . خلاصه "خوش می گذراند" ، آنهم در حالیکه شما با هزار جور مشکل دست به گریبانید و راهی برایتان نمانده جز اینکه از اینجا بروید و با هزار بدبختی در پی مهاجرتید .
حکومت به راحتی مشکل را حل می کند ، شما می روید و نسل بعد از شما هم احتمالا ترجیح می دهد لمپن باشد تا مثل شما "نسل سوخته" و 2 دهه که می گذرد خطر رفع می شود . جامعه می شود همان جامعه توده ای ایدهآل ، همان جماعتی که براحتی می شود جهتشان داد و در مخیله شان هم دموکراسی خطور نمی کند . می بینید اوضاع ایران دارد درست می شود!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر