۱۳۹۲ فروردین ۲۸, چهارشنبه

از حافظ تا هایزنبرگ 1

اگر با ادبیات عرفانی ایران سر و کار داشته باشید حتما ترکیب "حجاب تن" به گوشتان خورده است. تا به حال به دلیل شکل دادن به چنین ترکیبی فکر کرده اید؟ چقدر فکر می کنید حجاب معنی پوشش و پوشاننده دارد و چقدر به معنایش به معنای "پرده" معتقدید؟
اگر حجاب به معنای پرده باشد اشتراک جالبی با برخی اندیشه های فیزیکی معاصر پیدا می کند. ویژگی بارز پرده دوبعدی بودن آن است و به اصطلاح ریاضی پرده را می توان یک رویه دانست، فاقد حجم. خب حالا فرض کنید که بدن یک حجاب است، دو بعدی است و فاقد حجم. یعنی بدن پوسته نازکی است بدور آنچه که پشت آن قرار گرفته است. درست مثل نایلون نازکی که خیلی اوقات به دور وسایل کشیده می شود. در عرفان این حجاب را پیچیده شده به دور جان یا روح می دانند. حالا شاید می پرسید که خوب این چه ربطی که فیزیک معاصر دارد؟
می دانید که ما از اتم ساخته شده ایم. اگر قطر یک اتم یک کیلومتر فرض کنیم یک متر آن هسته اتم است و مابقی فضای خالی است که تعدادی الکترون در آن حرکت می کنند. به عبارت دیگر شاید قریب به تمام وجود ما خلاء است و ماده تقریبا مشابه همان نایلون کشیده شده به دور این خلاء است. در حقیقت ماده برای خلاء درونی ما همان حجاب است و بس...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر